۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

قفل شکسته


· محمد جاوید(6)


کنار هر دروازه
قفل شکسته ای است
پنجره ها
در ازدهام سکوت / روزنه ای را می پالند
آواره / مثل مرگ پروانه ها
شهر لبریز تبر
وخیابان اما
آرام/ دریخن مردگان دفن می شود
کبوتران راه آسمان را می جویند
در گردبادی که
بر قفل شکستۀ دروازه ای نشسته است.

دور از دستان تو!



علی طاهری(5)


فضای تیرو تار "نیسان"* تمنا میشوی هردم
به خاک_مشت خشکم نو گل_ پا میشوی هردم
درون_ یک قفس شور _ نفس بشکسته می نالد
نگاها زیغ عصیان، صبح دریا میشوی هردم
هجوم_ سایه های_ بال کرکس ترس افعی گون
تو نور از سایه های_ ترس و پیدا میشوی هردم
هزاران صفحه ی_ تاریخ پرآشوب این خاک را:
چکیدی لاله ی_ خونرنگ دلها میشوی هردم

چرا خوابی؟ بسی افتاده دوزخ روی پاهایت
جویدن جسم ما یک یک چه تنها میشوی هردم
بیا! یکدم نگر آغوِش_ خاک آلود "بابا" را:
شکست برگ وباران، زیر هرپا میشوی هردم
بیا! درچشم_ بادامی صدای_ سیب لرزان است
شناور زیر رگبار، روح بودا میشوی هردم
بیا! بهسود سبزت را شبان "شیلیک" "غژدی" بست
به ساز­_ سُمّ اُشتر گرد صحرا میشوی هردم
بیا! برچی ببین این کار و زار_ تیغ جلادان
تن_ رقصیده غرق_ خون و بی پا میشوی هردم
...
بیا! تا رگ رگم صد کوره "کوچی" مینوازد داغ:
دُهول_ سرخ خونخواری، پناگاه میشوی هردم